زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا با برادر
شاعر : ربائی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
قالب شعر : غزل
من کرببـلا را چو خـزان دیدم و رفتم چون مرغ شب از داغ تو نالیدم و رفتم
ای باغ که داری تو بسی گل بگلستان این خرمن گل را به تو بخشیدم و رفتم
در کـربوبلا زیـنت آغـوش نـبـی را آوردم و غـلـطیده بخـون دیـدم و رفتم
یاد آمدم آنروز که گفتی جگرم سوخت چشم از تن صدچاک تو پوشیدم و رفتم
چون همره ما هست سرِ غرقِ بخونت از داغ تو من روی خراشـیدم و رفـتم
بگسست اگر دشمن دون ریشه دین را با قـلب پـریشان همه سنجـیـدم و رفتم
بس کن تو دگر کاه ربـائی سخن خود من یک گلی از گلشن دین چیدم و رفتم
|